یک روز لیست توانمندی ها و داشته هامو مینویسم قطعا طومار خواهد شد. 

اما مساله دردآور من اینه که

نه ! من جنبه ندارم !

شبیه کسی هستم که هزاران راه در پیش روی داره و قدرت اختیارش باعث عذابش شده .

از روزمرگی از کسی نبودن

از روان بنه بی ارزشی ذاتی بشری

از نابودی محض و از جهانی بی هیچ اثر از من

میترسم.


آرزوم اینه کاااش یک روز خدا بیاد پایین ( یا من برم بالا) و منطقی با هم صحبت کنیم .


هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم

چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها